قرن ما روزگار احترام به تفاوت هاست؛ تفاوت هایی که جهان و زندگی دورن آن را زیبایی می بخشد. حس زیبایی ست، هنگامی که به گفتگوی دو مسافر غریب پشت دکه یک پارک که تنها وجه تشابهشان مسافر بودن است گوش می دهی که از همدیگر می پرسند در شهر شما به این گل چه می گویند؟ و یکی از آنها با تبسمی بر لب می گوید ولی در دیار ما به این گل، نرگس می گویند. و پیر مردی سالخورده روزنامه به دست به شخص ثالثی تبدیل می شود و می گوید مهم این است که این گل زیباست فقط این مهم است. 

مهم این است شهر آباد باشد و مردمانش شاد چه این شهر نقده باشد چه سولدوز. چه اهمیتی دارد جایی که من و تو نفس عمیقی از طروات گل های بهاریش را به عمق وجود خود می دمیم هفت چشمه باشد؟ حوت کانی باشد؟ یا ئیدی گوز؟ 

در عصر گفتمان بیاییم تساهل را تمرین کنیم. تحمل دیگری را با هر ایده و نظری و دریابیم که "دیگری" تنها یک "تفاوت" با ما فرق دارد.